از نظر درونمایه نیز در شعر فارسی مانند شعر رفیق اهل و سرا امن ،عصر بیداری تحولاتی رخ نموده بود .
كه میتوان در چند مورد زیر خلاصه كرد:
ـ آزادی، كه در اینجا تقریباً به مفهوم دمكراسی غربی نزدیك میشد. كلمه «آزادی» در فرهنگ گذشته ایران به این معنی به كار نمیرفت و بیشتر مرادف با «حریت» و «اختیار» و یا نقیض جبر و اسارت بود.
ـ قانون، كه همه تلاش مشروطهخواهان برای استقرار و حاكمیت قانون بود. بنا بر این اصل، یكی از عمدهترین مطالبات مردم و ادیبان در روزگار مشروطه همین قانونخواهی بود.
ـ وطن، به معنای سرزمینی كه مردمانی با مشتركات قومی، زبانی و فرهنگی در آن زندگی میكنند، مفهوم تازهای بود كه از عصر مشروطه برای مردم ایران معنی پیدا كرد. قبل از آن، وطن بیشتر به معنی زادبوم و سرزمینی بود كه شخص در آن پرورش یافته بود.
ـ تعلیم و تربیت نوین و لزوم تعمیم آن به زن و مرد، موضوعی بود كه در ادبیات این دوره مطرح شده است و بهویژه با ظهور صنعت چاپ و نشر و همگانی شدن مطبوعات، نیاز به آن بیشتر احساس میشد.
ـ توجه به علوم و فنون جدید، كه در واقع از ضرورتهای اجتماعی و فرهنگی دورههای پیشین نشأت میگرفت.
ـ تأثیر فرهنگ غربی، كه بسیار كمرنگ و در آغاز به واگوكردن واژهها و الفاظ محدود بود، بعدها پررنگتر شد و كمكم به مرحله اخذ و اقتباس از مفاهیم فرهنگی غرب و واژهها و اصطلاحات مرتبط با مسیحیت هم نزدیك گردید.
فقدان علاقه و اعتقاد به مفاهیم ذهنی، و از آن جمله كلینگری اخلاقی كه تا حدودی ناشی از نوع نگاه غربی بود. بنابراین از توجه به مضامین عرفانی و باورهای متافیزیكی و مفاهیم دینی كمكم كاسته شد و جای آن را توجه به مفاهیم این جهانی و غیردینی (سكولار) گرفت.
توجه به مردم و تودههای اجتماعی یكی از ویژگیهای شعر و ادب عصر مشروطه بود؛ بدینسان شعر هم از نظر مفهوم و هم از نظر زبان و قالب و حتی تخیل به صورتی درآمد كه میتوانست پیام شاعر را به عامة مردم منتقل كند. هرچند این ویژگی در شعر گروه ادبا و سنتگرایان مانند بهار و ادیب و برخی دیگر از ادیبان دوره قبل مانند ادیب پیشاوری و ادیب نیشابوری، میرزاحبیب خراسانی و شوریده شیرازی كمتر محسوس است. این امر و اشتیاق برخی از شاعران برای انعكاس خواستهها و نیازهای تودههای مردم و آشنایی و ارتباط گروهی از ایرانیان با جریانهای ادبی و اجتماعی در آستانه انقلاب اكتبر 1917 روسیه، سبب شد كه شاخهای از ادبیات به ویژه در شعر فارسی عصر بیداری، نیازها و محرومیتهای تودههای مردم را موضوع اصلی خود قرار دهد و به دفاع از حقوق محرومان و رنجبران برخیزد. از این ویژگی، یا به عبارت بهتر، از شاخهای كه این ویژگی را بیشتر در خود منعكس میكرد، به «ادبیات كارگری» یاد میكنیم كه به خصوص كسانی مانند فرخی یزدی، ابوالقاسم لاهوتی و محمدعلی افراشته علاقه و اعتقاد بیشتری بدان نشان دادهاند.
شهرها و مراكز مهم ادبی شعر ملی مشروطه كه با طرفداری از آزادی و با چهرهای ضد استبدادی به میدان آمد، از طریق مطبوعات و روزنامهها در خدمت مردم قرار گرفت و به انعكاس آرمانهای ملی آنان روی آورد. تقریباً از همان آغاز روی كار آمدن دولت قاجار، تهران به عنوان پایتخت به صورت مهمترین مركز جنب و جوش ادبی مملكت درآمده بود. در عصر بیداری هم، به دلیل آنكه بیشترین فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی در تهران متمركز شده بود، شعر و ادب هم حوزه جغرافیایی خود را بیشتر به تهران منحصر میدید؛ بهتر بگوییم، از آنجا به شهرستانها منعكس میشد. حتی بیشتر خوانندگان روزنامه معروف نسیم شمال كه در رشت منتشر میشد، اهالی پایتخت بودند.بعد از تهران، بازار سیاست و مطبوعات در تبریز از همه جا گرمتر بود، بیشتر شاید به این دلیل كه اولاً تبریز بر سر راه اروپا قرار داشت و تازهترین اخبار و اطلاعات كه از استانبول و كشورهای غربی میرسید، ابتدا در این شهر و بعد در تهران منتشر میشد؛ ثانیاً موقعیت جغرافیایی و وضعیت این شهر به لحاظ همسایه بودن با تركزبانان كشورهای تركیه و جمهوری آذربایجان، به عنوان مقر ولیعهدان قاجاری و در واقع به عنوان پایتخت دوم كشور انتخاب شده بود و همین امر سبب گردیده بود كه در این شهر جنب و جوش فكری و سیاسی بیشتری پدید آید، كما اینكه وقتی محمدعلی شاه بر تهران مسلط شد و دوران استبداد صغیر آغاز گردید، تبریزیان به رهبری ستارخان و باقرخان و با یاری مجاهدان گیلان و بختیاری توانستند موجبات رهایی پایتخت را از چنگال استبداد فراهم آورند. بعد از تبریز، رشت و اصفهان و مشهد و شیراز هم در مرتبههای بعدی به عنوان مراكز جنب و جوش ادبی مطرح بودند.
به وبلاگ خود خوش امدید